فرقه های مختلف در لبنان، سیاست هویتی شان را در راستای به رسمیت شناخته شدن و کرامت شان سامان داده اند. جامعه لبنان دارای هویتی متکثر، ناهمگن و متفاوت و متضاد است. چندپاره بودن و قطبی شدن هویت در لبنان و تلاش برای حفظ و افزایش منفعت فرقه ای، دخالت های بازیگران فروملی را تسهیل کرده است. هر کدام از این فرقه ها منافع یک دولت بیرونی را نمایندگی می کند. فرقه گرایی منجربه بن بست سیاسی داخلی، تقویت گروه های فروملی، سرریز مسائل منطقه ای و در نهایت باعث شکنندگی دولت این کشور شده است. بنابراین دولت نمی تواند در سیاستگزاری، تصمیم گیری و استقلال ملی به مثابه یک واحد مستقل عمل نماید؛ بلکه رفتار، جهت گیری و تعریف منفعت ملی، تابعی از این مفاهیم نزد فرقه ها و دولت های بیرونی است. روش شناسی این پژوهش تحلیلی-تبیینی و روش جمع آوری داده ها کتابخانه ای و استفاده از مقالات و سایت ها اینترنتی است. سوال این پژوهش عبارتست از: فرقه گرایی در لبنان چه تاثیری بر سیاست خارجی ایفاء می نماید؟ فرضیه این پژوهش عبارتست از: فرقه گرایی، تفوق هویت فرقه ای بر هویت ملی و شکل گیری دولت ضعیف و شکننده در کشور لبنان بر تعریف منفعت ملی و جهت گیری سیاست خارجی تاثیر گذاشته و باعث شده دولت در کنار فرقه ها به کنشگری درعرصه سیاست بین الملل بپردازد؛ بنابراین به جای منافع ملی، منفعت فرقه ای مدنظر قرار می گیرد.